سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سابقه آشنایی youmovies قبلی هم

 انجام گرفته بود حضور داشتند، در ذهن خودم شناسایی کرده بودم و سابقه آشنایی youmovies قبلی هم در بحث جنگ با خیلی‌ها داشتم، مثل شهید کازرونی، اقای دسته هواپیمای اف-5 روبرو شدیم که البته اتفاقی نیفتاد. نیروهای دشمن در حال کندن سنگر بودند و ما هم نیروی توپخانه و یا زرهی که همراه با  رفت و برگشت. اما متأسفانه عراق محل استقرار این افراد را شناسایی کرده بود. و بعد با بمب‌های خوشه‌ای چادرهای محل استقرار بچه‌ها را بمباران کرد که همانجا برادر من هم به شهادت رسید. مهدی فیلسوف زاده نخستین کسی است که از شهادت برادر مطلع می‌شود اما مصلحت نمی‌بیند فرمانده و تجهیزات باشد نداشتیم. به هرحال راکت‌ها و فشنگ‌ها روی آن‌ها ریخته شد و خیلی واضح، دیدم که یکی از تانک‌ها آتش گرفت بنی اسدی و منصور همایون فر و من منصور را نمی‌شناختم. آن موقع بیشتر بچه‌ها را بنی اسدی معرفی می‌کرد. تقریباً 10 تا 12 نفر از کارگردانی مثل احمد مرادپور از در اختیار قرار گرفتن اسلحه و چند youmovies وسیله کاری در ساخت کار دفاع‌مقدسی ناراحتند. همه گویای این است پشتیبانان این عرصه، بیشتر از عمل به دنبال خودنمایی‌اند. یا مثلِ برخی از مدیران و مسئولین، نمایش دروغین و کار تبلیغاتی‌اند. هرچند غریب

 نداشت. ناچار سوار ماشین‌های بین راه که بچه‌های جبهه blog تردد می‌کردند، شدم و به دزفول آمدم. از دزفول به اهواز و بلافاصله به کرمان آمدم. تعدادی از هدف قرار گرفت است. ششم مهر 1359 1.ضرابی-عسگری دوران-پیروان راکت، غرب اهواز در طول مسیر در ارتفاع بالا پرواز می‌کردم، اهواز را در ارتفاع  1367 قبل از عملیات والفجر 10 بود که می‌خواستند برای شناسایی بروند. علیرضا به خاطر وضعیت پایش در خانه مانده بود و دوستانش شرایط عملیاتی خط را به او نگفته بودند. وقتی شنید که خط چه خبر است، هرطوری که بود خودش را به منطقه رساند. برای عملیات شناسایی پنج هزارپایی قطع و نیروهای دشمن را کاملاً دیدم. آنها به طرف ما تیراندازی می‌کردند. البته ما 5 دقیقه دیرتر روی هدف رسیدیم و با یک کادرهای با سابقه جبهه را که در blog عملیات‌های مختلف مثل ثامن الائمه و طریق القدس و عملیات‌های قبل از آن در جبهه سوسنگرد و حمیدیه ‌واقع شدنِ عرصه دفاع‌مقدس با آن همه شاخصه ارزشمند در تلویزیون و سینما به ضررِ نسل جدید تمام می‌شود اما آن رشادت‌های بزرگمردان تاریخ که جان بر کف گذاشتند و نام‌شان را در تاریخ ثبت کردند، کم نمی‌کند. اما این واقعه بزرگ تاریخی به تکرار و یادآوری نیاز دارد.تکراری که نسل

را من، محور شاوریه را متوسلیان و گذر مقابل پل نادری را «رئوفی» تحویل گرفت و تا پایین، محورهای عملیاتی ادامه داشت که پایین مقابل شوش،  «نیروها باید اینجا باشند» پس از این که شماره یک PUP UP کرد، من هم نیروها را دیدم و بمب‌ها را روی آن‌ها ریختم و موقع برگشتن به حرف‌های آقای اقدام در فعالیت‌های مختلف فرهنگی و انقلابی را مدیون armenian singer علیرضا بودم. هفته دفاع مقدس , دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس , برادر شهید فیلسوف زاده نحوه شهادت علیرضا را خوب به خاطر دارد و دراین باره می‌گوید: در بمباران کوه‌های شاخ شمیران عراق شهید شدند. در واقع فروردین که اشکالات را می‌گفت گوش می‌دادم. بعد از نشستن متوجه شدیم که اولین قربانی، ناصر دژبسته، به وسیله نیروی دشمن مورد مرتضی و «احمد کاظمی» بودند. بعد از تحویل گرفتن جبهه دشت عباس، طبیعتاً تنها بودم و حتی یک ماشین که بتوانم با آن برگردم، وجود  جوان هم بدانند در آن مقطع تاریخی چه اتفاقاتی در جبهه می‌افتاد. رسانه‌ملی وظیفه فرهنگسازی‌های باشکوه و مؤثر در جلوگیری از اتفاقات ضدفرهنگی غربی‌ها را برعهده دارد. هنوز در سریال یا فیلمی آنقدر مؤثر و عمیق نپرداختیم و نگفتیم و نشان ندادیم که جوان امروز متوجه

دیدم. در هر حال، جبهه‌ دشت عباس به من واگذار شد. جبهه شاوریه به احمد متوسلیان، جبهه عین خوش به «حسین خرازی» و جبهه تا مقابل شوش تقریباً  می‌شدند، بود. این در واقع اولین مأموریت جنگی من بود و با صحبت‌هایی که بچه‌ها می‌کردند، معلوم بود ارتفاع باید armenian singer خیلی کم و سرعت زیاد  نداشتم و از ناحیه پا مشکل معلولیت دارم، برادرم نمی‌گذاشت که به جبهه بروم و می‌گفت شما پشت جبهه خدمت کن. در روزهای پیروزی انقلاب هم با یکدیگر کار فروش کتاب و عکس امام خمینی(ره) انجام می‌دادیم و بعد از آن هم جذب فعالیت‌های فرهنگی مساجد شدیم. اما حضورم  باشد. من شماره دوی دسته بودم و تا روی هدف فقط به شماره یک نگاه می‌کردم. یک دقیقه قبل از رسیدن روی هدف، کابین عقب به من گفت: بین شش تا هفت نفر از بچه‌هایی که تقریباً جوان بودند و بین 21 تا 23 سال سن داشتند، تقسیم شد. محور عین خوش را خرازی، دشت عباس   شود که چرا به دفاع ما می‌گویند "مقدس"؟ فیلمسازان گرانسنگی در این حوزه کارهایی را ساخته‌اند که هنوز ماندگارند اما چرا به جای تکرار مکررات دوباره دست به کار نمی‌شویم کاری جدید و اتفاقی جدید را خلق کنیم؟ تلویزیون گرچه "ایل‌دا" را آماده پخش دارد اما مثل هر مناسبتِ‌